عشق زمستونی من
عشقم اینجا هوا سرد شده و لباسای زمستونی پوشیدی و مامانبزرگ برات لباسای بافتنی خوجل علوسکی درست کرده
و اینجا لباسای خوجلت رو پوشیدی رفتیم با هم مهمونی خونه عمه مژگان
اینجا هم اومدیم طبقه ی پایین خونه مامانبزرگ و عمه مولود ازت عکس گرفته تو هم با تعجب به گوشیش نگاه میکنی
قربون چشمای گرد شدت برم جوجه من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی