آینازآیناز، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

✿✿خاطره های آینازکوچولو نفس مامان بابا✿✿

وسایل آینازی

شنل زمستونش کــــلاهــــش جـــوراب هاش پیراهنش     شنل زمستونش     پیراهن حوله ایش     سرویس غذا خوریش   لباس های خونگیش         جوراب های مهمونیش     و اولین عروسکش که خودم بهش دادم     اینم از گیره های نازنازیش ...
7 آذر 1391

آزمایش آیناز کوچولو

ا مروز صبح با مامانی و مامانبزرگ و بابایی رفتین بهداشت که ازت آزمایش بگیرن و تست شنوایی و... بگیرن ازت . اما اینقدر گریه کردی که دکتر گفت وقتی آروم شد ازش تست میگیریم .خلاصه مامانی بهت شیر داد تا آروم بشی وقتی اومدی خونه همش بیدار بودی یکمی هم تپل شدی اول مامانبزرگ اومد پیشت بعدش من اومدم بیدار بودی بغلت کردم دادمت به مامانی تا شیر بخوری .بغلت کردم همش نگاهم میکردی و منم بوست میکردم چون میخواستی بری خونه مامانبزرگ شهرستان و منم دلم برات تنگ میشه پای راستتم ازت خون گرفته بودن چسب زده بودن بمیرم برات حتما خیلی درد داشت آخه خدایا بچه 5 روزه آزمایش واسه چیشه الانم که دارم مینویسم ت...
7 آذر 1391

آیناز کوچولو متولد شد

            بعد ا ز نه ماه انتظا ر بالاخره ک وچولوی ما متولد شد وقتی بغل مامانم بود با چشمای خشکلش همه جارو نگاه میکرد اصلا هم گریه نکرد برای ملاغات رفتیم دیدنش هممون بغلش کردیم اما دخملمون ساکت بود و بهمون نگاه میکرد خیلی خشکل و ناز بود قربون اون چشمای نازش خیلی نازه.آینازی با اومدنت شادی مارو 100 برابر کردی.خیلی خیلی دوستت داریم.     اینجا هم تازه دو الی سه ساعت بود که  فرشته ی من زمینی شدی و به دنیا اومدی و همه تند تند ازت عکس میگرفتن خشگل من با اینکه نمیدونستی دوربین چیه ولی زول زده بودی به دوربین و کلی همه رو خوشحال کردی قربونت برم ...
6 آذر 1391