آینازآیناز، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

✿✿خاطره های آینازکوچولو نفس مامان بابا✿✿

دانلود آهنگ کودکانه

ین مجموعه شامل ۱۲ ترانه پر طرفدار و مشهور مخصوص کودکان است که می توانید در ادامه مطلب با لینک مستقیم از سرور سایت ۳ سوت دانلود دریافت نمایید. مناسب برای: - مهد کودک ها - محافل کودکانه - میهمانی ها و جشن های تولد کودکان دانلود کل آهنگ ها در یک فایل زیپ  |  لینک کمکی   ۱-  بچه ی خوب – عمو پورنگ ، لینک مستقیم  |  لینک کمکی  ۲-  خدا نگهدارتون – عمو پورنگ ، لینک مستقیم  |  لینک کمکی  ۳-  یک انگشت – عمو پورنگ ، لینک مستقیم  |  لینک کمکی  ۴-  تک تک اردک – عمو پورنگ ، لینک مستقیم&n...
14 بهمن 1392

عروسک قشنگم

آینازی امروز مامانبزرگ واسش سورمه کشید تا چشماش خشکل بشه ابروهاش هم بزنیم تا ابروهاش پر مشکی بشه وقتی خواب بود یکم گریه میکرد یکم میخندید مامان بزرگش میگه وقتی میخنده فرشته میبینه گریه میکنه شیطون الهی شیطون همیشه ازش دور باشه.اما خیلی نگرانشم نکنه دلش درد میکنه گریه میکنه وسط خواب.خدایا آیناز کوچولو به تو میسپارم مواظبش باش     ...
14 دی 1391

یک ماهگی آیناز

این عکسای خوشملت با لباسایی که مامان جون واست بافته(مامانبزرگ) و داخلشون مثل عروسکا شدی خشکل من خیلی خیلی دوستت داریم خیلی دختر خوب و آرومی هستی اما فقط موقع لباس پوشیدن گریه میکنی و تا منم میبینی گریه میکنی که بغلت کنم تابت بدم دیروزم رفتیم پیش آدرینا اما همش خواب بود نشد باهاش بازی کنی قربونت برم    ...
14 دی 1391

دلتنگم

الان که دارم این متن مینویسم تو عزیزدلم اینجا نیستی و من با اینکه یکروزه رفتی با مامانی خونه مامانبزرگت شهرستان اما بازم کلی دلتنگتم و همش عکس و فیلم هات نگاه میکنم.عروسک قشنگم با اومدنت شادی دوباره ای به زندگی بخشیدی خدارو سپاس که شکوفه ی درخشانی چون تو رو بهمون داد فرشته ی زمینی که خدا به ما هدیش کرد . عزیز دلم امیدوارم همیشه خدا همراه و حافظ و نگهدارت باشه آیناز عزیزم مامانبزرگ هم تو نبودت داره برات یک ژاکت بافتنی درست میکنه . کاش اینجا پیشم بودی خیلی دلم برات تنگگ شده نفس عمه.خیلی خیلی دوستت دارم خدایا حافظ و نگهدار کوچولوی ما باش   ...
7 آذر 1391

آیناز کوچولو

امروز ساعت 10 صبح من(عمه مولود) و مامانبزرگ اومدیم پیشت آیناز کوچولو تا حمامت کنیم وقتی اومدیم  تازه بیدار شده بودی و پی پی کرده بودی مامانبزرگ تمیزت کرد  گرسنت بود  تو هم انگشت اشاره ات کرده بودی تو دهنت و از گرسنگی میکش میزدی تا مامانی اومد بهت شیر داد بعدم رفتی حمام کردی و رفتی بغل عمو رسول , عمو رسول باهات حرف میزد و تو هم فقط نگاهش میکردی و اصلا هم گریه نمیکردی . دست های کوچولوت بوسیدم تو هم خندیدی مامانبزرگ گفت قربونش برم چه خوشحال شد دستشو بوسیدی.حالا هم خوابیدی.آخه دیشب تا صبح بیدار بودی و شب زنده داری کردی و نذاشتی مامان و بابا بخوابند   ...
7 آذر 1391

درد دل های نی نی کوچولو

درد دل های نی نی کوچولو خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«باچنگال غذابخور» خدا به ما صدا داده – مامان میگه،«جیغ نزن» مامان میگه،«کلم بخور،حبوبات و هویج بخور» ولی خدا به ما هوس بستنی شیره‌ای داده خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«دستمال بردار» خدا به ما آب گل آلود داده – مامان میگه،«شالاپ شولوپ نکن» مامان میگه،«ساکت باش،خوابه بابات» اما خدا به ما درسطل آشغال داده که میشه باهاش شترق صدا داد خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«باید دستکش هات رو دست کنی» خدا ...
7 آذر 1391